امروز دارم می رم سخنرانی دکتر قمشه ای رو گوش بدم ولی احساس می کنم بیشتر از اینکه بخوام بشنوم اون چی می خواد بگه دلیل رفتنم اینه که شنیدن حرفهاش خاطره های گذشته رو تو ذهنم زنده می کنه
پی نوشت: یه قصه خیلی قشنگ تعریف کرد دیشب که نوشته یه نویسنده اروپایی بود، از من که توقعی نیست اسمش یادم باشه ولی قصه ... یکی وارد یه باغ پرنعمت و زیبا شد. یه رودخونه پر آب توش جاری بود و پرنده های زیبایی روی درختها آواز می خوندن. کمی که جلوتر رفت یه پرنده توی یه قفس دید که از بی آب و دانگی تلف شده بود. میله ها باعث شده بودن از اون فراوانیها نتونه استفاده کنه ... آخرش اینجور تموم کرد: نذارین میله هایی که دورخودتون می کشین جلوی بهره مند شدنتون رو از زندگی بگیره
پی نوشت: یه قصه خیلی قشنگ تعریف کرد دیشب که نوشته یه نویسنده اروپایی بود، از من که توقعی نیست اسمش یادم باشه ولی قصه ... یکی وارد یه باغ پرنعمت و زیبا شد. یه رودخونه پر آب توش جاری بود و پرنده های زیبایی روی درختها آواز می خوندن. کمی که جلوتر رفت یه پرنده توی یه قفس دید که از بی آب و دانگی تلف شده بود. میله ها باعث شده بودن از اون فراوانیها نتونه استفاده کنه ... آخرش اینجور تموم کرد: نذارین میله هایی که دورخودتون می کشین جلوی بهره مند شدنتون رو از زندگی بگیره
No comments:
Post a Comment