من هیچ وقت اینجوری نبودم ولی الان مامانم رو می خوام. یه کسی رو می خوام که هیچ چیزی بینمون نباشه، یه کسی که هم حرفمو بفهمه هم بدونه چی باید بگه. یه وقتهایی هست که نمی خوای به هیچ چیز فکر کنی، می خوای هیچ فاصله ای نباشه. می خوای یه کس خیلی نزدیک بدونه تو فکرت چیه. اصلا فکر تلفن رو نمی خوام بکنم اصلا مثل این نیست که بشینی کنار کسی و باهاش حرف بزنی و اصلا هم اون آرامش رو به آدم نمی ده
Saturday, August 12, 2006
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
1 comment:
Thanks for being sooo sweet, my friend! :)
Btw, I totally understand how you feel in your recent post.
Post a Comment