،سایه ای گذشت آرام و سرد، دستانم تاب مقاومت نداشت
دیرگاهی بود که خویشتن را در پس و پیش راهروها گم کرده بودم
نگاهش آرام بود و کلامش شمرده
نمی دانم این اجابت کدام دعا بود یا مصیبت کدام نفرین
چه کسی پشت درختان است؟ هیچ، باید امشب بروم رو به آن وسعت بی واژه که همواره مرا می خواند
No comments:
Post a Comment